به گزارش خبرنگار خبرگزاری«حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه پیش از ظهر امروز در اولین پیش همایش ملی تصوف و شاخصه ها و نقدها در سالن اجتماعات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار شد، گفت: معتقدم که تصوف دارای یک حقیقت و دارای لایه های مختلف استو هم ساحت سبک زندگی هم ایدئولوژی و هستی شناسی دارد و تفاوت دقیقی میان این دو نیست.
این استاد حوزه و دانشگاه بابیان این که واژه تصوف زودتر از عرفان وارد منظومه ادبیات اسلامی شده و منشأ اولیه تصوف فهم از برهان دینی است، گفت: تصوف و عرفان در تاریخ مراحلی را پشت سرگذاشته است که اولین آن تصوف زاهدانه است. مرحله دوم، تبدیل به فرهنگ و سبک زندگی اجتماعی از قرن دوم بوده است.
این پژوهشگر افزود: مرحله سوم تصوف معرفتی بوده و دراین دوره رساله های قشیریه نوشته شده و عرفان عملی شکل گرفته است. این مسئله از قرن سه به بعد شکل گرفته است.
این استاد حوزه عنوان کرد: مرحله چهارم عرفان نظری است و از قرن 6 به بعد شروع شده و دراین دوره شخصیت های از ابن عربی شروع شده و شاگردان او دنبال کرده اند و شخصیت هایی مانند جامی به آن پرداختند و تلاششان این بودکه مکاشافات و مشاهدات افراد را تبیین عقلانی کنند. طوری تبیین کردند که همه بفهمند. مرحله دیگر تصوف شیعی است. در این مورد می توان از سید حیدر آملی نام برد.
وی بابیان اینکه تصوفی که در قرن دوم جنبه معرفتی داشت آن را مذهبی در عرض شیعه و سنی می دانم، گفت: تصوف هم شیعه و سنی است.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه گفت: معتقدم که تصوف که از قرن دوم شکل گرفته به عنوان مذهبی در عرض شیعه وسنی است که سنی و شیعه نیست. شیعه معتقد به ولایت بلافصل مولی امیرالمومنین(ع) در ساحت ولایت تکوینی و تشریعی است.
وی گفت: بنابراین خلافت سیاسی امام علی(ع) به جهت ولایت تکوینی و تشریعی اوست. شیعه برای امام علی(ع) کراماتی قائل است؛ ولی اهل سنت معتقدند ولایت تکوینی نداریم و صرفا به ولایت تشریعی معتقدند و آن هم در حیطه سیاسی و اجتماعی؛ به همین دلیل ولایت سیاسی و خلیفه سیاسی را مطرح و امام علی(ع) را خلیفه چهارم می دانند.
این استاد حوزه افزود: همه سلاسل صوفیه غیر از نقشبندیه معتقدند که قطب الاقطاب، حضرت علی(ع) است؛ معتقدم این ها یک مذهبند ولی به مرور به مذاهب گوناگون اهل سنت پیوند خورده جز حنبلی، به همین دلیل حنبلی صوفی نداریم؛ پیوند تصوف و تسنن از همان قرون اولیه ایجاد شد، اما پیوند تصوف و شیعه از قرن 9 به بعد است.
وی گفت: مرحله ششم تصوف فلسفی است و در عرفان نظری مکاشفات مبین می شوند ولی در تصوف فلسفی، مکاشفات، مدلل می شوند. این کار به شکل نظام از ملاصدرا آغاز شد، ولی قبل از وی نیز افرادی بودند که زمینه را فراهم کردند.
وی عنوان کرد: اگر این مراحل شش گانه راتوجه نکنیم نمی توانیم علمی بحث کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه با بیان اینم که تصوف امتیازتی دارد گفت: امتیازات تصوف، یکی نگرش هستی شناسانه است.تصویری که تصوف از انبیاء داده، امتیاز دیگر است. تصوف پیوند خورده با تسنن اگر وجود نداشت، اهل حدیث متعصب چه شخصیتی از پیامبر درست می کردند. اما چهره ای که متصوفه از انبیاء ارائه داده اند، با سیره نویسان مقایسه کنیم چیزی از دین باقی نمی ماند.
این پژوهشگر افزود: آخرین امتیاز، خدمات توسعه به وسیله اسلام است. نقشی که تصوف درشیعه داشته ، بسیار اثر گذار بوده است. اگر تصوف در ایران نبود، حکومت مرعشیان و صفویه شکل نمی گرفت. تصوف زمینه توسعه اسلام رافراهم کرد. اگربحث نگاه به اسلام نبود، زمینه ای برای تشیع شدن فراهم نمی شد.
وی عنوان کرد: اما تصوف آسیب هایی هم دارد، آسیب اول این که عرفای ما هنوز موفق نشدند تنقیح از عرفان و روش شهودی ارائه دهند. پیشنهاد این روش شهودی در ادامه روش اجتهادی باشد که خود روش عقلی نقلی است. به همین دلیل کسی می تواند ولایت جزئیه را داشته باشد که فقیه باشد و تا فقیه نشده نمی تواند عارف باشد و دستگیری کند و راه را نشان بدهد.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه گفت: آسیب دوم این که تعلق به اهل بیت(ع) پیدا کردند، این مشکل در تصوف اهل تسنن وجود دارد.
این استاد حوزه ودانشگاه افزود: آسیب سوم نگرش سلبی حداکثری نسبت به دنیا است. نتیجه آن این شد که تمدنی که در آن علم رشد کرد از قرن ششم به بعد افول یافت؛ این نگرش خیلی به تمدن اسلامی ضربه زد و در ادامه هم استمرار یافته است. علت این که مغول ها موفق شدند، همین بحث تصوف بود و همین نگرش بود که آسیب زد.
وی عنوان کرد: آسیب آخر این است که از قرن 12 پیوند تصوف گرایی با سلفی گری در تصوف اهل سنت ایجاد شده، این تهدید خطرناکی است که حتی در مالکی ها این تاثیرات سلفی ها را می بینیم و باید تلاش کنیم تا نگذاریم صوفیه اهل سنت گرفتار سلفیه شوند.
313/40